مرد، زن، سوءظن


 

نويسنده:الهه رضاييان




 

زير سقف شک مي‌شود زندگي کرد؟
 

از آفت‏هاي ويرانگر زندگي، سوءظن و بدگماني افراد خانواده نسبت به يکديگر است. سوءظن، درست مانند طوفاني تکان دهنده، ستون‏هاي استوار يک زندگي را متزلزل مي‌کند.
عشق، صداقت و خوش‏بيني معيارهاي لازم براي داشتن يک زندگي سالم هستند که در زير سايه شک نابود مي‌شوند. خداوند مهربان انسان را آفريد و به او قدرت انديشيدن و درست تصميم گرفتن را عطا فرمود تا در زندگي به مدد عقل و درايت خويش، راه درست را بپيمايد اما وقتي زير هجوم افکار بيمارگونه شک، قدرت تصميم‌گيري‌تان از بين مي‌رود؛ قلبتان پر از افکار شيطاني مي‌شود و ايمان در دلتان مي‌ميرد و زندگي را مي‌بازيد.
بيشتر همسراني که دچار مشکل روحي رواني ناشي از سوءظن، به‌ويژه در آغاز زندگي مشترک مي‏شوند، خود نيز در ابتدا خواهان چنين نگرش و روشي نبوده‏اند. اگر پاي درد دل‏هاي آنها بنشينيم، خواهيم فهميد که بيشتر آنها به علت عدم شناخت صحيح از يکديگر و يا در برخي موارد، به خاطر مخفي كردن واقعيت، طعمه دام وسوسه‏انگيز سوءظن شده‏اند و متاسفانه هيچ کس به آنها نياموخته که چطور از دام اين افکار آزاردهنده رها شوند. در اين مقاله به اين موضوع مهم مي‌پردازيم که قربانيان زيادي در زندگي مي‌گيرد و کانون گرم بسياري از خانواده‌ها را ويران مي‌کند. نظر كارشناسان، دكتر نرگس طالقاني و دكتر بدري‌السادات بهرامي را نيز در همين زمينه جويا شده‌ايم.
از منظر دين نيز گمان‏هاي نادرست، گناه شمرده مي‏شوند. حتما اين آيه قرآن را که به صراحت، مومنان را از اين رذيله اخلاقي برحذر داشته، خوانده‌ايد که:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا اجْتَنِبوا کَثيرا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ. (حجرات : 12)
اي مومنان! از بسياري از گمان‏ها بپرهيزيد که پاره‏اي از آنها گناه است.»
از آنجا که هريک از رذايل اخلاقي، ساخته ذهن و افکار آدمي‏اند و شک و سوءظن نيز گاهي ناشي از وسوسه فکري و مسلط شدن افکار شيطاني بر عقل انسان است، همه ما موظفيم با فراگيري نکات مهمي در اين خصوص از روابط خانوادگي خود مراقبت کنيم. مبادا روزي برسد که از گناهي که مرتکب شده‌ايم ياد کنيم و مانند «داستان زندگي» اين هفته كه نظر حقوقي كارشناس ما عاقبت تلخي را برايش گواه مي‌دهد، افسوس بخوريم که چرا اين قدر دير واقعيت را فهميده‌ايم: «... وقتي به همسرم سوءظن پيدا کردم او را بي‌درنگ کشتم و حالا پشت ميله‌هاي زندانم و دختر 4ساله‌ام يتيم و بي‌مادر شده. اين، شک بود که ايمان‌ام را از من گرفت و من با دست خودم زن و بچه‌ام را نابود کردم. خيلي دير فهميدم که شک‌ام بي‌پايه بود و مردي كه از خانه‌مان بيرون آمد، مامور برق بوده. کاش هرگز تصميم عجولانه نمي‌گرفتم...»
حامد ابراهيم پور، حقوقدان و عضو کانون وکلاي دادگستري مرکز درباره اين پرونده مي‌گويد: «قانونگذار تنها در يک مورد، اين حق را به زوج مي‌دهد و آن هم اين است که بر طبق ماده 630 قانون مجازات اسلامي مصوب 1370 هرگاه مردي همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبي مشاهده کند و علم به تمکين زن داشته باشد، مي‌تواند در همان حال آنان را به قتل برساند و در صورتي که زن مُکْرَه شده باشد، فقط مرد بيگانه را مي‌تواند به قتل برساند. در پرونده فوق‌الذکر ردپايي از خيانت زوجه (مقتوله) و مشاهده عمل زناي او با ديگري وجود ندارد، بنابراين فرض بالا منتفي‌ است و عمل شوهر قتل عمد تشخيص داده شده و به موجب ماده 205 قانون مجازات اسلامي مستوجب قصاص نفس است. البته لازم به ذکر است که بر طبق ماده 209 قانون مجازات اسلامي ولي دم مقتوله قبل از قصاص قاتل(شوهر) به دليل هم‌تراز کردن ديه مرد و زن بايد نصف ديه مرد را به او بپردازند و بعد قصاص را اجرا کنند.
ناگفته نماند که برطبق ماده‌ 51 قانون مجازات اسلامي جنون در حال ارتکاب جرم به هر درجه که باشد رافع مسووليت کيفري است که در مورد اين آقا به نظر نمي‌رسد که شک و بدبيني مرد -حتي اگر منشاء روحي داشته باشد– جنون تشخيص داده شود و بر طبق قوانين جاري و رويه دادگاه‌ها عمل شوهر قتل نفس تشخيص داده شده و مستوجب قصاص نفس است.»

نظر مشاور/ دکتر نرگس طالقاني، دكتراي روانشناسي مشاوره و عضو كميسيون تخصصي مشاوره خانواده در سازمان نظام مشاوره

چگونه افكار مشكوك‌مان را به همسرمان بگوييم؟
 

برخي رفتارها مانند شک، وسواس، استرس، اضطراب و ترديد در وجود همه افراد پيدا مي‌شود و مي‌توانم بگويم که داشتن اين‌گونه رفتارها در حد کم و متعادل براي تمام افراد لازم است. اما اگر اين رفتارها از حد تعادل‌شان خارج و بيشتر از انتظار ما يا اطرافيان‌مان شود، ديگر يک ضرورت نيستند و مي‌توان آنها را رفتارهاي بيمارگونه يا حتي بيماري رواني دانست که نام‌گذاري آن به شدت و ضعفش بستگي دارد. در مورد شک و ترديد و شکاک بودن افراد، مخصوصا زوج‌ها به يکديگر بايد عرض کنم که معمولا دو نوع مختلف از شک بين زن و شوهرها حاکم است. اولين صورت اين است که فرد بدون اينکه حرکتي يا حرفي از همسرش ديده يا شنيده باشد به او شک مي‌کند و اين‌گونه افراد حتي به خودشان هم شک دارند. به عنوان نمونه، وقتي از خانه بيرون مي‌روند، شک مي‌کنند که گاز يا تلويزيون را خاموش کرده‌اند يا نه. اين نوع شک، ارتباط کوچکي هم با وسواس دارد؛ يعني بيماراني که به اين نوع ترديد مبتلا هستند، رفتار وسواس‌گونه‌اي از خود نشان مي‌دهند. از نظر متخصصان، اين بيماران با خودشان مشکل دارند و بهترين کار اين است که با تمرين زياد، خودشان را اصلاح کنند؛ مثلا قبل از خارج شدن از منزل، شير گاز را ببندند و ديگر به آن فکر نکنند يا وقتي درباره همسرشان چيزي نديده‌اند و نشنيده‌اند، بي‌خودي او و خودشان را آزار ندهند. اين نوع شک و ترديد وسواس‌گونه مي‌تواند به مرور زمان و با صبر و اعتماد به طرف مقابل‌ از بين برود. البته علاوه بر تمرين کردن، گاهي لازم است با يک مشاور صحبت کنيد تا بتوانيد اين مشکل را حل کنيد. نوع ديگر شک و ترديد در مورد برخورد با ديگران و مخصوصا همسران نسبت به يکديگر است. اين شک، خارج از اختيار خود فرد است و خودش به 2 نوع تقسيم مي‌شود. در نوع اول، فرد حرف، عمل يا رفتاري را از همسرش ديده که اين رفتار او را به شک واداشته و در نوع دوم، حرف يا کار خاصي نبوده اما همسران بي‌جهت نسبت به يکديگر، حساس مي‌شوند. مثلا مدام به هم مي‌گويند که تو چرا امروز تيپ زدي؟ چرا عطر جديد زدي؟ چرا مانتو يا روسري روشن پوشيدي؟ چرا همکارهاي تو برايت پيام کوتاه مي‌فرستند يا زنگ مي‌زنند؟ اين نوع شک هم نوعي رفتار وسواس‌گونه است که فرد بايد مشکلش را خيلي زود حل کند تا بيشتر از اين از نظر رواني تحت فشار قرار نگيرد. راه‌حل اين مشکل هم آن است که مساله را با همسرتان در ميان بگذاريد و مطمئن شويد که فکرتان درست است يا نه؟ اگر درست نبود که متوجه اشتباه‌تان مي‌شويد و درصدد اصلاح رفتارهايتان برمي‌آييد و اگر درست بود هم که حداقل طرف مقابل‌‌تان متوجه اشتباهش مي‌شود و سعي مي‌کند رفتارش را درست کند. حالا ببينيد، زماني شما حرکت خطايي از همسرتان مي‌بينيد و ديگر مطمئن مي‌شويد که شکتان به يقين تبديل شده است. مثلا متوجه مي‌شويد که شوهرتان با خانم ديگري رابطه دارد و وقتي هم که موضوع را با او مطرح مي‌کنيد، کاملا انکار مي‌کند. در اين حالت شما بايد در يک فرصت مناسب، ثابت کنيد که متوجه اين رابطه شده‌ايد و با دادن يک نشانه به او ثابت کنيد که متوجه اين رفتارش شده‌ايد. ممکن است همسر شما از اينکه بفهمد شما متوجه رفتارش هستيد، شرمنده شود و ديگر خطايش را تکرار نکند ولي اگر شما نتوانيد درست حرف‌هايتان را به او انتقال دهيد، وضعتان بهتر که نمي‌شود هيچ، تازه ممکن است رويتان هم به يکديگر باز بشود و ديگر همسرتان هيچ ناراحتي بابت انجام کارهايش نداشته باشد. ناگفته نماند که آمارها نشان مي‌دهند که معمولا خانم‌ها در زندگي وفادارتر از مردها هستند و شک خانم‌ها هم در بيشتر موارد بدون دليل نيست. حالا اگر مي‌خواهيد به عنوان يک خانم بدانيد که اگر متوجه درستي شک‌تان شديد چگونه رفتار کنيد که همسرتان را از دست ندهيد، من به شما مي‌گويم. اولين نکته آن است که پس از رسيدن به يقين به هيچ‌وجه داد و بيداد راه نيندازيد و همه را خبر نکنيد. حواستان باشد که براي درست شدن يک رابطه، نبايد رفتار اشتباه را با رفتار اشتباه‌تري جبران کنيد. خونسردي خودتان را حفظ کنيد و منتظر يک فرصت مناسب بمانيد. دومين گام اين است که در کمال آرامش و به صورت غير مستقيم همسرتان را متوجه کارش کنيد. به اين شکل، او خيلي راحت‌تر رفتار خطايش را مي‌پذيرد و آن را اصلاح مي‌کند. به عنوان آخرين نکته هم بايد بگويم که اگر 2 نفر به هم اعتماد کامل داشته باشند، به هيچ‌وجه شک و ترديد در رابطه‌شان جايي ندارد اما اگر به هر دليل لغزشي در رابطه‌شان پيش بيايد و اعتمادشان را به يکديگر از دست بدهند، بايد از يک شخص ثالث براي بهبود روابط‌شان کمک بگيرند. اين شخص ثالث مي‌تواند يک بزرگ‌تر يا يک مشاور خوب باشد. تنها نکته مهم هم اين است که اين شخص ميانجي، مورد اعتماد هر 2 طرف باشد تا آنها به راهکار او اعتماد و عمل کنند تا رفتارشان نسبت به هم اصلاح شود. به خاطر داشته باشيد نبايد هيچ نکته‌اي را از مشاور منتخب‌تان مخفي کنيد. او در صورتي موفق مي‌شود ياري‌تان کند که همه‌چيز را با ريزه‌کاري‌هايش بداند. اين را هم هرگز فراموش نکنيد که دروغ، سرمنشا بروز شک در طرف مقابل‌تان است. پس هميشه همسرتان را نسبت به کارهايي که مي‌کنيد آگاه سازيد تا کارتان به شک و فاصله گرفتن از هم نيفتد.

نظر روان‌‌شناس/ دکتر بدري‌السادات بهرامي، مشاور خانواده
 

بدگماني، زندگي را ويران مي‌كند
 

زمينه ايجاد شک مي‌تواند به 2 دليل در کسي به وجود آيد؛ يکي بيماري و ديگري عوامل محيطي. بعضي‌‌ها به خاطر بيماري‌هاي اعصاب و روان که شناخته‌شده‌ترين آنها بيماري پارانوياست، به همه اطرافيان در حوزه‌هاي مخلتف مشکوک مي‌شوند و در مورد همسر خود نيز مشکوک به خيانت مي‌شوند. اين زمينه بيماري حالت ژنتيک دارد و به وسواس‌هاي فکري نزديک مي‌شود که مي‌تواند به فرد و روابط او صدمه برساند. گاهي در محيط زندگي ما و بين خويشان‌مان نمونه‌هايي از خيانت به همسر را ديده‌ايم و به همين دليل به همسرمان شک مي‌کنيم و البته در برخي موارد به دليل جو حاکم، اين احساس در ما ايجاد مي‌شود که شايد همسر ما نيز جزو گروهي از مردان يا زنان باشد که نمونه‌هايش در جامعه وجود دارند. پسرهايي به مراکز مشاوره مراجعه مي‌کنند که مي‌گويند نمي‌توانيم به دخترها اعتماد کنيم. آنها به ما ابراز علاقه مي‌کنند و اين در حالي است که در همان زمان به ديگران نيز که از خواستگارانشان هستند ابراز علاقه مي‌کنند تا بتوانند گزينه‌هاي بيشتري براي انتخاب داشته باشند يا خانم‌هايي به مراکز مشاوره مراجعه مي‌کنند که مي‌گويند به دليل رواج چندهمسري در جامعه، همسران ما نيز تهديد به تجديدفراش مي‌کنند و شايد تا به حال اين کار را کرده باشند چون آن را حق مسلم خود مي‌دانند! مي‌خواهم در همين‌جا بگويم که شک به همسر چه به دليل بيماري باشد (ژنتيکي بيماري سوءظن دارد) و چه به خاطر عوامل محيطي (مثلا چون پدر شما به مادرتان خيانت کرده مدام در کمين همسرتان هستيد تا مچ او را بگيريد) هر دو آسيب‌زاست و آسيبي که اين سوءظن به خود جسم و روح فرد و طرف مقابل او و صدالبته به رابطه آنها وارد مي‌کند، به حدي جدي است که اگر افراد از آن مطلع باشند هرگز به يکديگر سوءظن نخواهند داشت. اجازه بدهيد براي آقايان و خانم‌هايي که به همسر خود مشکوک هستند يا مدام در افکار اين‌چنيني سير مي‌کنند که مبادا همسرشان به آنها خيانت کند خيلي واضح بگويم که خيانت به همسر، مصداق واقعي «شترسواري دولا دولا نميشه» است؛ يعني آنقدر علايمش بزرگ و واقعي و واضح است (بزرگ مانند شتر) که به هيچ وجه نمي‌توان آنها را ناديده گرفت. پس علايم آن را بشناسيد تا به خاطر موارد جزيي که عموما حاصل سوء‌تعبيرها و کج‌انديشي شما نسبت به يکديگر است به هم انگ نزنيد و سوءظن ايجاد نکنيد. برخي از اين نشانه‌ها را مي‌توان به اين صورت گفت که دسترسي به او در ساعت‌هايي از روز برايتان غيرممکن مي‌شود. تلفنش را همه‌جا با خود مي‌برد. قبض تلفن، رقم سرسام‌آوري را نشان مي‌دهد که تا به حال سابقه نداشته است. در اين حالت که شک واقعي به خيانت وارد است تغيير رفتارهاي او کاملا محسوس است. اينکه شما به دليل حرف و حديث‌هاي اطرافيان و اضطرابي که محيط به شما القا کرده روي رفتارهاي همسرتان زوم کنيد و متمرکز شويد تا شايد بهانه‌اي پيدا کنيد، درست نيست. در حالت واقعي خيانت، نيازي به جست‌وجو و کنکاش نيست. علايم کاملا آشکار فرياد مي‌زنند که او تغيير کرده و يک‌جوري شده که شما سر از کارش درنمي‌آوريد. دانستن اينکه آيا اين نشانه‌ها واقعي هستند يا نه، بسيار مهم است چون امکان دارد شما بگوييد که مثلا همسرم روي موبايلش پين‌کُد قرار داده يعني مرموز شده و من به او مشکوکم! اما بايد بدانيد موبايل يک وسيله شخصي است و نبايد به خاطر اينکه شما زن و شوهر هستيد به خودتان اجازه دهيد به محض رسيدن همسرتان به خانه، موبايل او را برداريد و در تک‌تک فايل‌هايش سرک بکشيد و بپرسيد: «به فلاني زنگ زدي؟ چي گفت؟ فلاني به تو اس‌ام‌اس داده؟» و از اين قبيل رفتارها.
زن و شوهري ما توجيه و دليلي بر اين نيست که به محض شنيدن صداي پيامک روي موبايل همسرمان شيرجه بزنيم تا ببينيم چه پيامي و از طرف چه کسي آمده است. وقتي شما رعايت نمي‌کنيد و همسرتان پين‌کُد مي‌دهد، به معني آن نيست که او با کسي رابطه دارد. داشتن رابطه آنقدر تاثير بدي دارد که خود را نشان مي‌دهد که او از نظر عاطفي تغيير کرده و مانند گذشته نيست. در رابطه زناشويي‌تان سردي خاصي که سعي دارد آن را پنهان کند به وجود آمده و البته گاهي هم به طور ناگهاني متوجه گرم شدن رابطه او مي‌شويد؛ رابطه گرمي که تا چندي قبل، خبري از آن نبوده است. به دليل احساس گناه و صداي وجدان، توجهش نسبت به همسرش بيشتر مي‌شود و اين حالت توسط مراجعان ما گزارش مي‌شود و آمارش کمتر از حالت قبل است.

يكي از عواقب رايج سوءظن نابجا
 

گاهي بعضي‌ها وقتي به خاطر کاري که نکرده‌اند تنبيه مي‌شوند براي انجام آن کار انگيزه پيدا مي‌کنند. مصداق «آش نخورده و دهن سوخته» است! انگار با خود مي‌گويند من که توسط همسرم مدام در حال تنبيه شدن هستم و خطاکار شناخته مي‌شوم چرا اين کار را انجام ندهم؟ انسان‌‌هايي که بازدار‌ي‌هاي اخلاقي دروني‌شان و ترس از تنبيه شدن آنها را منع مي‌کند وقتي مورد تنبيه قرار مي‌گيرند چون آن بازداري از ميان مي‌رود به سمت انجام کار رغبت پيدا مي‌کنند و با حالتي انتقام‌جويانه از اينکه بي‌گناه مواخذه ‌شده‌‌اند جسارت انجام هر کاري را به خود مي‌دهند. مي‌گويند‌: «همسرم حقش است که مورد خيانت واقع شود. او آنقدر به من گير داد و متهم‌ام کرد که فکر ايجاد يک رابطه را در ذهنم انداخت.» واقعا رابطه زن و شوهري به معني آن نيست که هيچ حريم خصوصي براي خود نداشته باشيد. شما نبايد چون اين خانم يا آقا همسرتان است بدون اجازه و خواست او دست در کيفش کنيد، کمد يا وسايل شخصي‌اش را جست‌وجو کنيد يا گوشي همراهش را پاسخ بدهيد. اگر يکي دو بار به تلفن همراه همسرتان زنگ زده‌ايد و او در دسترس نبوده يا با حالت خاصي گفته نمي‌تواند باشما صحبت کند و اگر او خود را آراسته کرده و با صورت اصلاح شده يا لباس مرتب به سرکار مي‌رود نيازي نيست با شک کردن نابجا اوقات خوش‌زندگي‌تان را خراب کنيد. اعتنا کردن به شک‌هايي که به ذهنتان هجوم مي‌آورد، مي‌تواند واقعا مضر باشد. اگر اين افکار مزاحم به دلايل خاصي (ناشي از بيماري يا عوامل محيطي) به ذهن شما مي‌‌آيد با خود بگوييد من به شما اعتنايي نمي‌کنم؛ مگر اينکه در طولاني‌مدت و با مشاهده حداقل 5 نشانه از علايم مشکوک همراه باشد. در اين نشانه‌هاي مهم بايد حتما غيب شدن‌هاي واضح يعني عدم دسترسي در ساعات خاصي از روز و آن هم به طور مکرر وجود داشته باشد. بايد بدانيد اگر او رابطه‌اي را با کسي شروع کرده باشد در طولاني‌مدت اين رابطه، از او زمان مي‌گيرد و شما با جدي شدن رابطه متوجه زمان‌هايي مي‌شود که همسرتان با او مي‌گذراند. از ديگر نشانه‌هاي مهم، تغيير رفتارهاي عاطفي محسوسي است که در همسرتان مي‌بينيد. اين تغيير رفتارها آنقدر محسوس‌اند که متوجه‌اش مي‌شويد. بروز اين علايم در ميان زنان و مردان يکسان نيست. مشکوک‌بودن به همسر رفتار آسيب‌زايي است و مي‌تواند زندگي شما را تهديد کند. اگر شما قصد داريد از رابطه زناشويي‌تان محافظت کنيد و نگران هستيد که مبادا اين آسيب اجتماعي به زندگي شما هم داخل شود و به آن لطمه‌ وارد کند، سعي کنيد زمينه ايجاد آن را در زندگي‌تان شناسايي کنيد و از بين ببريد. بالاخره زماني که خيانتي صورت مي‌گيرد همسر آن فرد هم در ايجاد آن سهمي دارد. او به برخي مشکل‌هاي زندگي‌اش که به وضوح سلامت خانواده را تهديد مي‌کرده بي‌اعتنايي کرده و همان مسايل موجب فاصله او از همسرش و در نهايت خيانت همسران به يکديگر شده است. البته در مواردي که فردي بيمار باشد (کسي که اختلال شخصيت دارد در فاز مانيک دلبسته کسي مي‌‌شود و به همسرش خيانت مي‌کند يا کسي که اعتياد جنسي دارد، برقراري رابطه‌هاي متعدد جزء وضعيت جاري و عادي زندگي اوست) نمي‌توان گفت خيانت او تقصير همسرش هم هست. اما به غير از بيماري‌ها در ديگر موارد مي‌توان گفت سهمي از اين خيانت متوجه همسر گرامي اين خانم يا آقاست. او بايد به جاي آنکه کارگاه‌بازي در‌آورد و مدام در پي بررسي کردن کيف و گوشي موبايل همسرش باشد به دنبال سهم خود از اين اتفاق باشد. هر زن و مردي در مورد رابطه با همسرش بايد به خود يادآوري کند من به عنوان يک همسر موظفم نيازهاي عاطفي، رواني و اجتماعي همسرم را برآورده کنم و اگر اين کار را نکنم، زمينه آسيب به اين رابطه مهيا مي‌شود. من بايد از خودم بپرسم به عنوان يک همسر در کجاي اين رابطه و در کجاي وظايف همسري‌ام هستم. بايد مدام در پي شناسايي و رفع نيازهاي همسرم باشم تا او کمبودي را حس نکند و از بودن با من لذت ببرد؛ نه اينکه روزي به خودم بيايم و ببينيم مدت‌هاست از او طلاق عاطفي گرفته‌ام و به جاي ديدن واقعيت موجود، فقط در پي ظاهر قضيه هستم و حواسم به موبايل او يا چک کردن کيفش است. پس لطفا سهم خودتان را شناسايي کنيد و براي پيشگيري از بروز آسيب، سعي کنيد آن را به نحو احسن اجرا کنيد. به هر حال شما نمي‌توانيد جلوي واقعيت‌هاي جامعه را بگيريد و مانع تاثير آنها بر اعضاي خانواده‌تان شويد.
منبع: www.salamat.com